۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

روانپزشکی الکترونیک

چقدر این دنیا نامرده. امروز یه آدم عوضی رو که چند وقته پیش منو تو یه کاری لو داده بود دیدم . البته آدم های زیادی بودند که ما رو لو دادند ولی این یکی باسه خودش قدرتی داره . سگ این و اونه . وقتی هم که دکتر! احمدی نژاداومد ، شد سگش . بعد سه سال زندگی خودشو داداشش از این رو به اون رو شده . شنیدم مستقیم چند میلیونی میگیره . حالا بماند که این چند ، چندتاست!! کلی اومد جلوی ما و به قدرتش نازید و ما هم سکوت کردیم . هر چی گفت هیچی نگفتیم . آخرشم یه چیزی گفت که خیلی جلوی دوستم کوچیک شدم ولی بازم چیزی نگفتم . همین باعث شد بیشتر کفری بشه . خلاصش اینکه از ترس و یا از بابت عوض شدن بهش چیزی نگفتم و گذاشت رفت . بیخیالش ....
یادتون میاد دختر دایی روانپزشکم رو دیگه ؟ نمی دونم قضیشو باستون تعریف کرده بودم یا نه ... رفتم پیش داییم باسه سردردم . اونم به جای اینکه قرصی یا چیزی بنویسه منو یه راست انداخت درآغوش دختردایی ! اونم بعد از گذاشتن گوشیش رو قلبم فهمید که دلم شکسته .... !! افسردگی هات! دارم . فهمید هنوز از دایره شکست عشقی بیرون نیومدیم . اون دختر همسایه هم جواب نداد . یعنی تو دلم نرفت . خیلی نازه ولی نمی دونم . فکر کنم یه قیافه های خاصی تو دلم میرن . چقدر من پررو هستم ، نه ؟
خلاصه اینکه گوشیم رو گرفت و یدفعه ای دیدم کل فولدر موزیکامو شیفت دیلیت کرد. منو میگی !!! هر چی نامجو و مامکو و آهنگای راک وسنتی باحالی رو که داشتم همه با هم جلو چشم بدون اینکه تو سطل آشغال برن محو شدند . همونجا بود که میخواستم برم به این دختره چش سفید ت......!!! بیشور
بعدم میره تو اتاق و در رو قفل میکنه . نیم ساعت بعد با کمال پررویی موبایل به دست میاد بیرون و میگه نسختو پیچیدم و رفتم از داروخونه دواهاتو گرفتم . چند تا آهنگ جواد ریختم برات که باید انقدر گوش کنی که اون آهنگا از مخت پاک بشه . منم الان مدتیه هر جا میرم این آهنگا رو گوش میکنم . سردردم هم خوبه خوب شد !!!! ولی چشتون روز بد نبینه . چند روز پیش توی زایشگاه یکی از بچه ها مرغ سحر شجریان رو گذاشت . منم بدون اجازه استاد با بلوتوث گرفتمش . الان بازم افسرده ام . ناراحتم . من خیلی تنهام !!
بیخیال چند شب پیش توی دانشگاه داشتیم با خواهرهای محترم روی یه پروژه دانشگاه کار میکردیم که یهو دیدم یه پیامک برام اومد :
سلام خوبی عزیزم دانشگاه چه خبر؟
منم میخواستم جوابشو بدم . ولی نمیدونم چرا اون روز کرمم گرفته بود وگرنه منم الان یه عشق داشتم باسه خودم . همونجا بود که یه فکری به سرم زد . زنگ زدم به همون شماره و گوشی رو دادم دست یکی از خواهرهای کلاس !! اونم دستش خورد به اسپیکر .....
اون طرف گوشی یه دختر بود !! این دختر همکلاسی ما هم خودش رو جای خواهر ما جا زد . جالبیش این بود که دختره آماره منو تا آخرش داشت . ولی مونده بودم شمارم رو از کی گرفته بود !! خلاصه اینکه این خواهره ناتنی ! ما آخرش کم آورد و نتونست جواب دختری که قرار بود خانم ما بشه رو بده و گوشی رو قطع کرد .
نمی دونم چم شده ولی از سر همون شکست عشقی دیگه از دخترای سنگین رنگین خوشم نمیاد . دو تا دختره کوچولو تو کلاسمونن که یکمی شر و شور زیادی دارند باسه خودشون . بچه ها به اینا و دو نفر دیگه که همیشه باهمند میگند دالتونا . هر کدومشونم تو کلاس اسمای جداگونه دارن باسه خودشون . به یکیشون میگن بروسلی که البته اسامی دیگه مثل کارپاره کن و .... هم دارند ایشون که هر کدام داستانی دارن . یکی دیگشونم که جدیده اسمش . سوسانو . همون دختر تو افسانه جومونگ . کلاً بچه های باحالیند .
راستی 16 آذرم نزدیکه . خیلی خوبه که بدنیم باسه جنبش داشجوییمون چه اتفاقی افتاد . پارسال خیلی ها فکر میکردند هیچ کاری نمیکنن دانشجوها ولی کردند ... امسال همه خیلی فکرها میکنند . بیچاره دانشجوها که همه میخوان بخورنشون . این وسط دانشجوها هستند که حرف آخر رو میزنند . مثل کاری که کردند و 2 خرداد و 18 تیر به وجود اومد . دانشجو و دانشگاه قدرتی داره که حکومت هم خوب درکش کرده . مطمئن باشید هر حرکتی هم در بین مردم باید استارتش از بین دانشجوها باشه . نمونش همین جنبش ماهستیمه . فکر میکنم این جنبش خواهد خوابید . نمی دونم یه حسی بهم این رو میگه . ولی من برای هر طیفی که هدفش آزادی عقیده باشه رو دوست دارم و دوست دارم با همین یک رسانه خیلی کوچیک حمایتش کنم . چون فکر میکنم درسته .
به امید آزادی در پناه خدا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر