فرستليدی لبنان- خيلی از ملاقات با شما خوشوقتم.فرستليدی ايران [با لبخند احمدی نژادی(*)]- الهی قربونتون برم من. چقدر شما ماه و خوشگليد. چقدر خوشحال ام شما رو می بينم. تا يادم نرفته براتون يک هديه دارم. خانم مترجم اون جعبه رو بديد به من...[مترجم جعبه ای را که با کاغذ کادو بسته بندی شده به دست فرست ليدی ايران می دهد.]فرست ليدی ايران- قابل شما رو نداره. از آب گذشته است...[فرست ليدی لبنان، جعبه را با تعجب از فرست ليدی ايران می گيرد. چنين چيزی در برنامه تشريفات گنجانده نشده بود.]فرست ليدی لبنان- بسيار از هديه تون متشکرم. اگه اجازه بديد آن را همين جا باز می کنم...فرست ليدی ايران، در حالی که با نوک انگشتان دست روی صورت می کشد، رو به مترجم می گويد- وای خدا مرگم بده. بهش بگو اينجا باز نکنه. آبرومون جلو خبرنگارها می ره...[خانم مترجم تا می آيد به خود بجنبد و معنی کلمه ی آبرو را در ذهن اش پيدا کند فرست ليدی لبنان جعبه را باز کرده و محتويات آن را بيرون آورده است. داخل جعبه يک عدد چاقوی زنجان، يک عدد سوتين، و يک عدد گن قرار دارد. فرست ليدی ايران در حالی که رنگ اش از شدت خجالت سرخ شده، زير لب می گويد "آبرومون رفت.
چقدر به آقا محمود گفتم برم کلاس انگليسی تا خودم بتونم با اين ها حرف بزنم". خانم رئيس جمهور لبنان که از اين هدايا بسيار تعجب کرده، آن ها را رو به روی خود می گيرد و وارسی می کند].فرست ليدی لبنان- خيلی متشکرم خانم احمدی نژاد. هدايای شما برای من خيلی ارزش مند است. می تونم بپرسم...
[فرست ليدی لبنان حرف اش نصفهنيمه مانده، خانم احمدی نژاد به رئيس تشريفات رياست جمهوری دستور می دهد که خبرنگاران و آقايان را به بيرون سالن هدايت کند. بعد از خروج خبرنگاران و آقايان، خانم احمدی نژاد نفس اش را بيرون می دهد]فرست ليدی ايران- خانم جون قربونت برم. کاش اينو اينجا باز نمی کردی. ولی خب ايرادی نداره. به آقا محمود می گم فردا از طريق وزارت ارشاد يا شورای عالی امنيت ملی، پيک موتوری بفرسته به روزنامه ها و دستور بده که چيزی در اين مورد ننويسند... خانم مترجم، حالا لازم نيست اين ها رو که گفتم عينا ترجمه کنی... خب اين که می بينی چاقوی زنجانه. خيلی تيز و بُرَّنده ست و کاربردهای متعدد داره. باهاش ميشه همه چيز رو بريد. اين دو تا رو هم رفته بودم بازار اون جا خريدم.فرست ليدی لبنان- اوه! چاقوی زنجان. راجع به اين تو روزنامه های ما هم يک چيزهايی نوشته بودند... اين ها هم که "مِيد اين چاينا"ست. واووو. چقدر گن معجزه آسا لازم داشتم. حالا با اين چاقوی زنجان چه کار بايد بکنم؟ برای گوشته، يا نان؟فرست ليدی ايران- کاربرد اين چاقو خيلی زياده. آقامون تو سفرِ استانيش، به آمريکای جنايتکار و رژيم اشغالگر قدس پيغام داد اگه به ما تجاوز کنيد دست و پاتون رو با چاقوی زنجان می بُريم. احتمالا اون روزنامه هايی که می گی، همين رو نوشته بوده. شما هم اينو نگه دار اگه اسرائيل بهتون تجاوز کرد، به کارِتون می آد. برای جلوگيری از تجاوز خيلی خوبه [با حالت دست و در آوردن صدای پِخ پِخ سعی می کند فرست ليدی را متوجه موضوع کند].فرست ليدی لبنان [با تعجب]- اوه. یِس. پِخ پِخ. يعنی با اين ميشه جلوی موشک های اسرائيلی رو گرفت؟فرست ليدی ايران [باز هم با خنده ی احمدی نژاد]- البته، البته. با اين ميشه جلوی هر موشکی رو گرفت و متجاوز رو به عزای دائم نشوند که ديگه از اين غلط ها نکنه. فرست ليدی لبنان- من باورم نميشه در ايران از اين سوتين ها و گن های لاغری تو بازار بفروشن. شما اين ها رو جداً از بازار خريديد؟ از همون جايی که همه ی مردم خريد می کنند؟فرست ليدی ايران- آره عزيزم. اين ها شايعه ی دشمنان ماست که اين چيزها در ايران فروش نميره. چرا نميره. خوبم ميره. بيا اين هم يه عکس که تو بازار گرفتم. ولی به کسی نشون ندی. خوبیّت نداره.
فرست ليدی لبنان- مطمئن باشيد به هيچ کس نشون نمی دم. آخه می گفتند در ايران سينه ی مانکن های پشت ويترين رو هم بر می دارند که آقايون تحريک نشن. باورم نميشه اين جا ايران باشه. آقای سيدحسن نصرالله می گفت ايران خيلی جای خوبيه، ولی خيلی از مردم لبنان تحت تاثير القائات دشمن باور نمی کنند. فکر می کنم ما بايد در بينش مون نسبت به ايران يک تحول کلی ايجاد کنيم.فرست ليدی ايران- تازه کجاش رو ديدی خانم جان. بايد آقامون رو ببينيد و با او حرف بزنيد تا بفهميد ايران اسلامی يعنی چه. فقط مواظب باشيد به چشم هاش خيره نشيد چون ممکنه نتونيد تکون بخوريد. يک هاله ی نوری هم دور بدن اش هست که ممکنه چشماتون رو بزنه. ماشاءالله از هر انگشت اش هزار هنر می باره. با اين همه کار و گرفتاری و بیخوابی شما نمی دونيد چه غذايی درست می کنه. آدم انگشت هاش رو می خوره.فرست ليدی لبنان- بله بله. شنيدم تعريف ايشون رو. مردم لبنان به ايشون ارادت دارند. خب اگه اجازه بديد کمی هم راجع به مسائلی که در پروتکل تشريفات درج شده صحبت کنيم، چون فرصت کمه.فرست ليدی ايران- عزيز دلم. پروتکل چيه. اين قدر مقيد به اين لوس بازی غربی ها نباشيد. کمی از سيد حسن و حزب الله لبنان بگو دلمون وا شه. شنيدم هيفا وهبی گفته حاضره در راه ايشون جانبازی کنه. راسته تو رو خدا؟ قربون برم عظمت حزب الله و سيد حسن رو که اين دختره ی بلاگرفته هم تحت تاثير ايشونه. دفعه بعد که اومديد تهرون، يادم باشه نوار سريال حضرت يوسف رو بهتون بدم. اونو که ببينيد متوجه می شيد اين جا اون طوری که غربی ها می گن نيست و تو ايران ما چقدر آزادی داريم. اصلا می برمتون خونه مون نارمک چند روز اون جا مهمون ما باشيد. اين قدر می گيم و می خنديم که اصلا لبنان رو فراموش کنيد.فرست ليدی لبنان- من جداً از ملاقات با شما خوشحال شدم. اصلا تصور نمی کردم شما با چنين پوششی، اين قدر اهل طنز و با نشاط باشيد.فرست ليدی ايران- تازه کجاش رو ديديد. قدرت طنز رو بايد در آقامون ببينيد. چيزهايی می گه که محاله بتونيد جلوی خنده تون رو بگيريد. همين جور راست و چپ اس.ام.اس راجع به آقا محموده که واسمون فرستاده می شه. خانم مترجم اين رو هم لازم نيست ترجمه کنی...فرست ليدی لبنان- بله بله. حرف های بامزه ی ايشون رو شنيديم... منظورم اينه که حتما در ملاقات با ايشون، حرف های خوب و بامزه زياد خواهيم شنيد. خيلی خوشوقت شدم از آشنائی تون.[فرست ليدی لبنان در حالی که تيزی چاقو را روی انگشت دست اش می مالد، از سالن خارج می شود. خدا آخر عاقبت متجاوزين را به خير کند...]
* لبخند احمدی نژادی، بر وزن کاپشن احمدی نژادی و شوخی احمدی نژادی، لبخندی ست که تمامِ دندان ها و زبان کوچيکه در ته حلق رويت می شود. با ديدن اين لبخند، به جای اين که طرف مقابل دچار شادی و شعف شود، دچار استرس روحی و وحشت می شود. ديدن کابوس های شبانه بعد از مشاهده ی اين لبخند قطعی ست. با اين لبخند قرار است اعتماد به نفس و شادی درونی به بيننده ی لبخند منتقل شود، ولی به جای آن، نوعی خشم فرو خورده و حالتی روان نژند و التهاب درونی به بيننده منتقل می شود. کارشناسان بر اين اعتقادند که اين نوع لبخند، از صد تا فحشِ خواهر و مادر بدتر است و مخاطب را برای نشان دادن عکس العمل فيزيکی تحريک می کند. شايد ۲۰، ۳۰، يا ۵۰ سال بعد از به روی کار آمدن حکومتی معقول (فرضِ محال که محال نيست؟ هست؟!) اين نوع لبخند توسط روان شناسان مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد و در بيمارستان های امراض روحی، راه درمانی برای آن کشف شود.
[فرست ليدی لبنان حرف اش نصفهنيمه مانده، خانم احمدی نژاد به رئيس تشريفات رياست جمهوری دستور می دهد که خبرنگاران و آقايان را به بيرون سالن هدايت کند. بعد از خروج خبرنگاران و آقايان، خانم احمدی نژاد نفس اش را بيرون می دهد]فرست ليدی ايران- خانم جون قربونت برم. کاش اينو اينجا باز نمی کردی. ولی خب ايرادی نداره. به آقا محمود می گم فردا از طريق وزارت ارشاد يا شورای عالی امنيت ملی، پيک موتوری بفرسته به روزنامه ها و دستور بده که چيزی در اين مورد ننويسند... خانم مترجم، حالا لازم نيست اين ها رو که گفتم عينا ترجمه کنی... خب اين که می بينی چاقوی زنجانه. خيلی تيز و بُرَّنده ست و کاربردهای متعدد داره. باهاش ميشه همه چيز رو بريد. اين دو تا رو هم رفته بودم بازار اون جا خريدم.فرست ليدی لبنان- اوه! چاقوی زنجان. راجع به اين تو روزنامه های ما هم يک چيزهايی نوشته بودند... اين ها هم که "مِيد اين چاينا"ست. واووو. چقدر گن معجزه آسا لازم داشتم. حالا با اين چاقوی زنجان چه کار بايد بکنم؟ برای گوشته، يا نان؟فرست ليدی ايران- کاربرد اين چاقو خيلی زياده. آقامون تو سفرِ استانيش، به آمريکای جنايتکار و رژيم اشغالگر قدس پيغام داد اگه به ما تجاوز کنيد دست و پاتون رو با چاقوی زنجان می بُريم. احتمالا اون روزنامه هايی که می گی، همين رو نوشته بوده. شما هم اينو نگه دار اگه اسرائيل بهتون تجاوز کرد، به کارِتون می آد. برای جلوگيری از تجاوز خيلی خوبه [با حالت دست و در آوردن صدای پِخ پِخ سعی می کند فرست ليدی را متوجه موضوع کند].فرست ليدی لبنان [با تعجب]- اوه. یِس. پِخ پِخ. يعنی با اين ميشه جلوی موشک های اسرائيلی رو گرفت؟فرست ليدی ايران [باز هم با خنده ی احمدی نژاد]- البته، البته. با اين ميشه جلوی هر موشکی رو گرفت و متجاوز رو به عزای دائم نشوند که ديگه از اين غلط ها نکنه. فرست ليدی لبنان- من باورم نميشه در ايران از اين سوتين ها و گن های لاغری تو بازار بفروشن. شما اين ها رو جداً از بازار خريديد؟ از همون جايی که همه ی مردم خريد می کنند؟فرست ليدی ايران- آره عزيزم. اين ها شايعه ی دشمنان ماست که اين چيزها در ايران فروش نميره. چرا نميره. خوبم ميره. بيا اين هم يه عکس که تو بازار گرفتم. ولی به کسی نشون ندی. خوبیّت نداره.
فرست ليدی لبنان- مطمئن باشيد به هيچ کس نشون نمی دم. آخه می گفتند در ايران سينه ی مانکن های پشت ويترين رو هم بر می دارند که آقايون تحريک نشن. باورم نميشه اين جا ايران باشه. آقای سيدحسن نصرالله می گفت ايران خيلی جای خوبيه، ولی خيلی از مردم لبنان تحت تاثير القائات دشمن باور نمی کنند. فکر می کنم ما بايد در بينش مون نسبت به ايران يک تحول کلی ايجاد کنيم.فرست ليدی ايران- تازه کجاش رو ديدی خانم جان. بايد آقامون رو ببينيد و با او حرف بزنيد تا بفهميد ايران اسلامی يعنی چه. فقط مواظب باشيد به چشم هاش خيره نشيد چون ممکنه نتونيد تکون بخوريد. يک هاله ی نوری هم دور بدن اش هست که ممکنه چشماتون رو بزنه. ماشاءالله از هر انگشت اش هزار هنر می باره. با اين همه کار و گرفتاری و بیخوابی شما نمی دونيد چه غذايی درست می کنه. آدم انگشت هاش رو می خوره.فرست ليدی لبنان- بله بله. شنيدم تعريف ايشون رو. مردم لبنان به ايشون ارادت دارند. خب اگه اجازه بديد کمی هم راجع به مسائلی که در پروتکل تشريفات درج شده صحبت کنيم، چون فرصت کمه.فرست ليدی ايران- عزيز دلم. پروتکل چيه. اين قدر مقيد به اين لوس بازی غربی ها نباشيد. کمی از سيد حسن و حزب الله لبنان بگو دلمون وا شه. شنيدم هيفا وهبی گفته حاضره در راه ايشون جانبازی کنه. راسته تو رو خدا؟ قربون برم عظمت حزب الله و سيد حسن رو که اين دختره ی بلاگرفته هم تحت تاثير ايشونه. دفعه بعد که اومديد تهرون، يادم باشه نوار سريال حضرت يوسف رو بهتون بدم. اونو که ببينيد متوجه می شيد اين جا اون طوری که غربی ها می گن نيست و تو ايران ما چقدر آزادی داريم. اصلا می برمتون خونه مون نارمک چند روز اون جا مهمون ما باشيد. اين قدر می گيم و می خنديم که اصلا لبنان رو فراموش کنيد.فرست ليدی لبنان- من جداً از ملاقات با شما خوشحال شدم. اصلا تصور نمی کردم شما با چنين پوششی، اين قدر اهل طنز و با نشاط باشيد.فرست ليدی ايران- تازه کجاش رو ديديد. قدرت طنز رو بايد در آقامون ببينيد. چيزهايی می گه که محاله بتونيد جلوی خنده تون رو بگيريد. همين جور راست و چپ اس.ام.اس راجع به آقا محموده که واسمون فرستاده می شه. خانم مترجم اين رو هم لازم نيست ترجمه کنی...فرست ليدی لبنان- بله بله. حرف های بامزه ی ايشون رو شنيديم... منظورم اينه که حتما در ملاقات با ايشون، حرف های خوب و بامزه زياد خواهيم شنيد. خيلی خوشوقت شدم از آشنائی تون.[فرست ليدی لبنان در حالی که تيزی چاقو را روی انگشت دست اش می مالد، از سالن خارج می شود. خدا آخر عاقبت متجاوزين را به خير کند...]
* لبخند احمدی نژادی، بر وزن کاپشن احمدی نژادی و شوخی احمدی نژادی، لبخندی ست که تمامِ دندان ها و زبان کوچيکه در ته حلق رويت می شود. با ديدن اين لبخند، به جای اين که طرف مقابل دچار شادی و شعف شود، دچار استرس روحی و وحشت می شود. ديدن کابوس های شبانه بعد از مشاهده ی اين لبخند قطعی ست. با اين لبخند قرار است اعتماد به نفس و شادی درونی به بيننده ی لبخند منتقل شود، ولی به جای آن، نوعی خشم فرو خورده و حالتی روان نژند و التهاب درونی به بيننده منتقل می شود. کارشناسان بر اين اعتقادند که اين نوع لبخند، از صد تا فحشِ خواهر و مادر بدتر است و مخاطب را برای نشان دادن عکس العمل فيزيکی تحريک می کند. شايد ۲۰، ۳۰، يا ۵۰ سال بعد از به روی کار آمدن حکومتی معقول (فرضِ محال که محال نيست؟ هست؟!) اين نوع لبخند توسط روان شناسان مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد و در بيمارستان های امراض روحی، راه درمانی برای آن کشف شود.
منبع گویا نیوز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر