۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

‪ شعار نويسي ضد حكومتي در تهران‪IRAN anti regime grafitti -

عفت هاشمی رفسنجانی
-----------------------------------------------------------------------------
‪ شعار نويسي ضد حكومتي در تهران‪IRAN anti regime grafitti -
---------------------------------------------------------------------------
صحنه اي از کتک خوردن خميني در جمع مخالفان آمريکا
عقرب سیاه كسی است كه براساس محتویات پرونده قضایی وی متهم است بیش از 30 زن و دختر جوان را به تپه‌های اطراف تهران كشانده و به طرز وحشیانه‌ای این افراد را مورد تعرض قرار داده است.

این مرد جوان شیطان صفت تنها به تعرض به این زنان و دختران جوان بسنده نكرده و در بسیاری از موارد پس از سرقت تمام اموال و دارایی طعمه‌های خود لباس‌های آنها را نیز به سرقت برده تا این افراد نتوانند متواری شوند.

هستند در بین طعمه‌های عقرب سیاه افرادی كه به واسطه خشونت‌های متعدد این فرد به صورت نیمه جان و بی جان رها شده‌اند و به نوعی خواست خدا بوده كه زنده بمانند.

سارا 32 ساله سومین قربانی عقرب سیاه است كه حدود 4 سال پیش برای اولین بار قربانی این فرد شده و جسد بی جان وی در اطراف بخش فشافویه كشف شد.

خبرگزاری فارس در ادامه پیگیری‌های خود برای مشخص شدن سرنوشت این فرد با یكی از قربانیان عقرب سیاه كه نفر سومی است كه در دام وی گرفتار شده مصاحبه انجام داده است.

وی در تشریح چگونگی وقوع حادثه و همچنین حواشی متعدد جلسه دادگاه مطالبی را می‌گوید كه در زیر می‌خوانید البته بخشی از مصاحبه به دلیل جریحه‌دار نشدن عفت عمومی و همچنین حفظ محتویات پرونده قضایی توسط خبرگزاری فارس حذف شده است و نام این فرد به صورت مستعار در این مصاحبه آمده است.

*لطفاً خودتان را معرفی كرده و بفرمایید چند سال سن دارید؟
من سارا هستم و 32 سال سن دارم.

*در چه تاریخی و در چه محلی طعمه عقرب سیاه شدید؟
به درستی تاریخ دقیق این حادثه خاطرم نیست اما 4 سال پیش زمستان بود كه در روزی كه به شدت برف باریده بود طعمه این فرد كثیف شدم.

*واقعه را برایمان شرح دهید؟
ساعت 11 صبح بود كه به بانك مراجعه كرده بودم و مقداری پول از بانك گرفته بودم و قصد داشتم به خانه‌مان بروم از آنجا كه پول همراهم بود یك پراید را به صورت دربست گرفتم كه خودروی همین عقرب سیاه بود.

* بعد چه شد؟
پس از چند دقیقه این فرد به سمت عقب برگشت و یك سینی خرما را به سمت من گرفت و به من تعارف كرد من هم عزادار فوت یكی از اقوام بودم و به همین دلیل برای احساس همدردی با این فرد یكی از خرماها را برداشته و خوردم.

پس از آنكه فاتحه را قرائت كردم شروع به خوردن خرما كردم و پس از تنها چند لحظه كوتاه همه چیز دور سرم گشت و دیگر هیچ چیزی متوجه نبودم.

* هیچ چیزی را متوجه نمی‌شدید؟
چرا به طور كامل هنوز به خواب نرفته بودم و هنوز روشنی هوا را می‌توانستم احساس كنم.

* بعد از آن خاطرتان هست چه شد؟
عقرب سیاه خودرو را به گوشه اتوبان هدایت كرد و از ماشین پیاده شد و با یك وسیله كه بعداً متوجه شدم به آن شوكر می‌گویند چندین بار به بدن من زد و دیگر از آنجا به بعد چیزی خاطرم نماند تا بالای تپه سردی كه در فشافویه وجود داشت.

* چه طور شد كه بیدار شدید؟
نمی‌دانم چقدر زمان گذشته بود زیرا ساعتم را از دستم باز كرده بود اما به محض آنكه به هوش آمدم دیدم روی تپه‌ای به صورت دراز كش رها شده‌ام و عقرب سیاه در حال زدن ضربه با سنگ به گیج‌گاهم است.

* عكس العمل شما چه بود؟
بدنم هیچ گونه احساسی نداشت تنها گریه می‌كردم از اینكه چرا لباسی بر تن ندارم حتی نمی‌توانستم خودم را تكان بدهم. نمی‌توانستم فریاد بزنم.

از او پرسیدم چرا این كار را می‌كند و مدعی شد من صورت وی را دیده‌ام و باید بمیرم تا او شناسایی نشود.

* فقط شما را با سنگ می‌زد یا نه؟
نه فقط سنگ نبود بدنم بی حس بود اما متوجه شدم كه با یك پیچ‌گوشتی دارد بدنم مرا سوراخ می‌كند تمام بدنم غرق در خون شده بود.

* بعد از آن چه شد؟
سرم داد و هوار كرد و از من خواست تا روش كشتنم را انتخاب كنم گفت یا باید مرا زنده زنده دفن كند یا اینكه من را زیر چرخ‌های خودروی پرایدش له كند.

به او گفتم من طاقت زجر كشیدن ندارم مرا خفه كن اما از تو یك درخواست دارم.

* چه چیزی از عقرب سیاه می‌خواستید؟
به او گفتم داخل كیفم یك قرآن است و عكس پسرم تورو خدا قرآن را به من بده و اجازه بده با عكس پسرم وداع كنم اما او قرآن را به صورت من كوباند و عكس پسرم را هم پاره كرد و در قبری كه برای من كنده بود ریخت.

* عقرب سیاه دست و پای شما را بسته بود؟
بله عقرب سیاه دستان مرا از پشت بسته بود مانند متهمانی كه از پشت سر به آنها دست بند زده می‌شود.

* پایتان را هم بسته بود؟
بله پاهایم را با شال و روسری سرم بسته بود و اجازه هیچ گونه تكان خوردنی را به من نمی‌داد.

* بعد چه شد؟
عقرب سیاه شروع كرد به فشار دادن گلوی من و مرا خفه كرد.

* شما متوجه شدید؟
باورتان نمی‌شود اما بالای سر جنازه خودم ایستاده بودم و داشتم می‌دیدم كه گلویم را دارد فشار می‌دهد اما هیچ كاری از دستم بر نمی‌آمد.

* چگونه نجات پیدا كردید؟
نمی دانم چقدر از زمانی كه مرا خفه كرده بود گذشته بود اما به هوش آمدم و خودم را به پایین تپه برفی و سنگی كشاندم و رسیدم لب جاده اصلی.

* آنجا بود كه نجات پیدا كردید؟
بله دقیقاً همانجا بود كه یك راننده كامیون ایستاد و پتویی كه در داخل خودروی خود داشت را به دور من پیچید و بعد از آن هم با مأموران پلیس و اورژانس تماس گرفت.

* چگونه خانواده‌تان از موضوع با خبر شدند؟
بعد از آنكه حالم بهتر شد شماره خانواده‌ام را به مأموران پلیس دادم اما آنقدر از سوی عقرب سیاه شكنجه شده بودم كه خانواده‌ام با دیدنم مرا نشناخته بودند و مدعی شده بودند من دخترشان نیستم.

* شما در دستگیری عقرب سیاه موثر بودید بفرمایید چگونه این كار را انجام دادید؟
من در دستگیری وی موثر نبودم بلكه در شناسایی منجر به دستگیری وی نقش داشتم.

* ماجرا از چه قرار بود؟
من با توجه به دیدن چهره وی توانستم از او چهره نگاری كنم و همین امر باعث شد ابتدا مرد جوانی در اصفهان شناسایی شده و دستگیر شود و بعد از آن هم عقرب سیاه بر اساس همان چهره‌نگاری یك سال و نیم بعد دستگیر شد.

* شنیده‌ایم كه عقرب سیاه در طول این سال‌ها طعمه‌های خود را تهدید كرده موضوع از چه قرار است آیا صحت دارد؟
بله عقرب سیاه بیشتر موارد از زندان رجایی شهر به من و مابقی زنانی كه طعمه وی بوده‌اند تماس می‌گیرد و مدعی می‌شود اگر به دادگاه برویم و بر علیه او شهادت بدهیم ما را خواهد كشت.

* موضوع تهدیدها را برایمان تعریف كنید؟
ابتدا با من تماس گرفت و با لحنی آرام مدعی شد اشتباه كرده و توبه كرده و در حال حاضر به یكی از قاریان قرآن در زندان تبدیل شده است.

* شما به او چه گفتید؟
به او گفتم حتی اگر قاری قرآن هم شده باشی باید اعدام شوی زیرا تو وحشی هستی.

* برخورد عقرب سیاه چه بود؟
به محض آنكه به او گفتم باید بمیری لحن وی تغییر كرد و شروع كرد مرا تهدید كرد و مدعی شد می‌داند اسم فرزندم چیست و حتی در كدام مدرسه درس می‌خواند.

* این اطلاعات را از كجا به دست آورده بود؟
نمی‌دانم اطلاعات شخصی من و 30 زن دیگر را چگونه به دست آورده است اما هربار با همین اطلاعات ما را تهدید كرده است.

* شما بعد از آنكه متوجه شدید از پسرتان خبر دارد چه كاری كردید؟
به سرعت خانه‌ام را تغییر دادم و مدرسه فرزندم را نیز تغییر دادم.

* تهدیدهایش متوقف شد؟
نه بار دیگر با من تماس گرفت و مدعی شد "خیال كردی اگر مدرسه فرزندت را تغییر بدهی یا خانه‌ات را جا به جا كنی من نمی‌توانم پیدایت كنم " به شدت ترسیده بودم اما دیگر نمی‌دانستم باید چه كنم.

* روز دادگاه هم شما را تهدید كرد؟
بله این فرد كثیف روز دادگاه هم زمانی كه در حال رفتن به داخل دادگاه بود من و دیگر زنان را تهدید كرد كه ما را خواهد كشت.

* شما با عقرب سیاه در دادگاه درگیر شدید؟
بله من قصد داشتم تا با كیف دستی‌ام ضربه‌ای به صورت او بزنم زیرا خنده‌هایش ما را آزار می‌داد اما به یكباره یكی از قضات به سمت من آمد و گفت اگر از كارهایم دست نكشم مرا بازداشت خواهد كرد.

* قاضی دیگر چه گفت؟
زمانی كه ما از شدت ترس و وحشت ناشی از یادآوری آن لحظه‌های سخت او را تهدید كردیم قاضی نیز از برخی از همكاران خود خواست تا صورت جلسه‌ای بنویسند كه ما عقرب سیاه را تهدید كرده‌ایم.

* شما به دفتر رئیس مجتمع هم رفته‌اید؟
بله من و تعدادی از زنان به دفتر رئیس مجتمع آقای افتخاری رفتیم و به او گفتیم قاضی پرونده نمی‌خواهد اجازه بدهد كه ما در جلسه محاكمه حضور داشته باشیم ایشان هم به دفتر قاضی پرونده رفت و موضوع را حل و فصل كرد و قرار شد ما در دادگاه حاضر باشیم.

* خانم سارا شما درخواستتان از مسئولان قوه قضاییه چیست؟
من و باقی زنان از مسئولان قوه قضاییه می‌خواهیم تا ما را از این كابوس نجات دهند و عقرب سیاه را به اشد مجازات برسانند.

به گزارش فارس پیش از این ، از 30 نفر شاكی این پرونده تنها 2 شاكی در دادگاه حضور یافتند، كه این افراد نیز توسط یكی از بستگان عقرب سیاه كه در ورودی دادگاه حضور یافته تهدید شد.

دادگاه عقرب سیاه پشت درهای بسته برگزار و در نهایت به دلیل عدم حضور وكیل متهم به 3 هفته بعد موكول شد.

پرونده این ماجرا هفتم اردیبهشت 87 با مراجعه زن جوانی به نام «ملیحه» به كلانتری 176 حسن آباد در حالی در دستور كار پلیس قرار گرفت كه او از یك راننده پراید به اتهام آزار خود شكایت كرد.

ملیحه به مأموران پلیس گفت: روز گذشته در جاده فشافویه برای رفتن به خانه‌ام سوار خودروی پراید مسافربر شدم كه راننده پس از طی مسافتی ناگهان دیوانه‌وار با یك شوكر برقی به من حمله كرد و پس از اینكه دست و صورتم را سوزاند، مسیرش را به سمت جاده‌ای بیابانی منحرف كرد و در حوالی حسن‌آباد مرا به شدت آزار داد.

در حالی كه تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهم به صورت ویژه آغاز شده بود، چند زن و دختر دیگر به شاكیان پرونده افزوده شدند.

مأموران سرانجام «عقرب‌سیاه» را هنگام درگیری با یك زن در بیابان‌های اطراف تهران به دام انداختند. پسر 27 ساله در بازجویی‌ها به آزار و اذیت زنان اعتراف كرد و گفت: با خودروی خود طعمه‌هایش را شكار می‌كرد.

بدین ترتیب پرونده با شكایت چند قربانی برای رسیدگی به شعبه 77 دادگاه كیفری استان تهران ارسال و متهم دی ماه گذشته محاكمه شد. عقرب سیاه در جلسه محاكمه غیرعلنی برابر پنج قاضی دادگاه عالی جنایی تهران با انكار اعترافات و اظهارات گذشته‌اش گفت:«فقط برای سرقت پول، طلا و اموال گرانقیمت زنان و دختران را می‌دزدیدم بنابراین ادعاهای آنها مبنی بر تجاوز بی‌اساس است!»

شاكیان پرونده زمانی كه با انكار‌های متهم مواجه شدند، لحظات هولناكی را كه سپری كرده بودند برای دادگاه بازگو كردند.

در پایان جلسه رئیس شعبه 77 دادگاه كیفری استان و چهار قاضی مستشار ـ به اتفاق آرا حكم اعدام «عقرب سیاه» را صادر كردند.

از آنجا كه عقرب سیاه توانسته بود رضایت تعدادی از شاكیان پرونده را جلب كند، دیوان عالی كشور رأی دادگاه را نقض و بار دیگر پرونده را به شعبه 79 دادگاه كیفری ارسال كرد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر