۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

چي کار کنم ؟

من الان خيلي ناراحتم . افسردم . از اينکه ديگه آينده روشني نميبينم باسه وطنم . هر چي فکر ميکنم نميتونم راهي باسه اوضاع مملکتم پيدا نميکنم . الانم دارم محسن نامجو گوش ميدم . خيلي افسردم . دوست دارم يکي بياد منو بکشه . الان گريم گرفت .
تو که نبودي ............. پر جور و جفا تو که نبودي ....دور از ذهن ما تو که نبودي ....بي مهر و وفا تو که نبودي ..........من از دست غمت  عزيزم چه مشکل ببرم جان .......تمام
چيکار کنم ؟؟؟؟
ياد جمله دوستم افتادم
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان / هزار باده ی ناخورده در رگ تاک است
بازم برگشتم شهرمون . اينجا همه بچه هاي دفتر جنبش سبزي بودند ولي اامروز هيچکي حبري نداشت از ديروز . همه خوشحال . من افسرده . هر ساعت هم بدتر ميشم . دوست داشتم پول داشتم از اين خراب شده ميرفتم . نميدونم چقدر ميتونم دووم بيارم . احساس ميکنم هيچي نيستم . ميخوام بميرم
دوستون دارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر