پارسال یه اتفاقی اینجا افتاد که بیشتر به یه معجزه شبیه بود ! برای یکی دو ماه هم میهنان ما از پیر و جوان ، زن و مرد ، باسواد و بیسواد ، دانشجو و کاسبکار و خلاصه همه و همه ، ترس از دیکتاتور را کنار گذاشتن و ریختن وسط خیابون و فریاد زدن مرگ بر دیکتاتور . این اتفاق در نوع خودش خیلی جدید نبود و ما قبلن هم داشتیم نمونه هایی کوچیک اینجا و اونجا که البته همه اونها اثرات مثبت خودش را به همراه داشته. اما اون چیزی که پارسال رو برای همه ما خاطره انگیز کرد این بود که برای اولین بار ، ترس از حاکمیت و قدرت رژیم و مزدوراش به کناری رفت و جای خودش رو به شجاعت داد . این ما بودیم که دیگه مهمترین چیز دنیا برامون فقط خودمون نبودیم . اتفاقاتی هم که این روزها توی مصر شاهدش هستیم - و به نظرم قبل از اینکه دنبال این باشیم که آیا مردم مصر و قبل از اونا تونس از ما الهام گرفتن یا نه، باید بعنوان یه کلاس آموزشی بهش نگاه کنیم و سعی کنیم ازش یاد بگیریم - برای همه ما یادآوریه این نکته اس که محل میدان مبارزه ، کف خیابونه و بس ! تا مردم نریزن وسط خیابون ، تا برای چند مدت همه چی و از جمله این کامپیوتربازی رو نزارن کنار و نرن وسط میدون ، آش همون آشه و کاسه همون کاسه ! همه دنیا دیدن که چجوری میشه ظرف تنها یک هفته نه تنها کاخ قدرت دیکتاتوری چون حسنی مبارک رو به لرزه درآورد بلکه پشت همه دیکتاتورهای منطقه از جمله سوریه و اردن و یمن و مطمئنم ایران رو به عرق سرد نشوند . بزار راحتتون کنم : تا اونجایی که به اطلاع رسانی مربوطه کامپیوتر چیز خوبیه اما نمیشه از پشت کامپیوتر انقلاب کرد ! نمیشه کمر دیکتاتور رو شکوند ! نمیشه دستها رو به هم رسوند و مشت گره کرده رو حواله صورت دیکتاتور کرد ! بقول دوستی که می گفت : توی مصر 10 نفر نشستن پشت کامپیوتر و اطلاع رسانی کردن و دنیار رو از اتفاقات خیابونها خبردار کردن و 90 نفر توی خیابون فریاد زدن و خوابیدن اما توی ایران 10 نفر باید جونشون رو به خطر بندازن تا 90 نفر ( از جمله خود من ) بشینیم پشت کامپیوتر و مقاله و تحلیل بنویسیم و به جون هم بیفتیم و انقلاب مجازی خودمون رو پیش ببریم . آره داداش ! حرفام خیلی تلخه اما افسوس و هزار افسوس که واقعیته ! به دل نگیرید ، درد دلی بود . همین
--------------------------------------------------------------
از خيابان بازگشتيم ،نه از مرگ هراسيديم و نه از ترس حكومت خودمان را در خانه محبوس كرديم چون ترسي هم نداشت بعد ظهر پنج شنبه معمولا همه براي گردش يا خريد به خيابان ميروند.من كه كارم را به نحو احسنت انجام دادم و اكنون راحت هستم بدون هيچ عذاب وجداني. تعجبم از ديروز بود كه عده اي ميگفتند اي ميزنند و ميكشند و ميبرند و خلاصه از همان گردش پنج شنبه خود هم انصراف دادند كه مبادا بر چهره مبارك خراشي وارد شود كه نشد. واما در جبهه مقابل ترس حاكم ،كشاندن نيروها در سرماي زمستان به خيابان و اشتباه انداختن در محاسباتشان بهترين نتيجه ممكن بود كه ميشد گرفت حتي من پيشنهاد ميدهم كه هر هفته اين كار را انجام دهيم .ما كه بعد ظهر هاي پنجشنبه براي تفريح به خيابان ميرويم اين چه بهتر كه نيروهاي سركوب گر را در اماده باش و ترس و وحشت نگه داريم تا صبح دولتشان بدمد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر