۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

فردا 18 خرداد . فردا الله اکبر را آغاز می کنیم سوت رو نمیدونم +اسرار قتل سید احمد خمینی

الله اکبر یا سوت و یا با هم . نشانه وحدت الله اکبر است . سوت هم شاید
خوب باشه . ولی توش تردید دارن خیلی ها
از 18 تا 22 خرداد ساعت 10 شب الله و اکبر یا سوت !!!!!!
دوست عزیزی گفته بود که چرا بجای الله اکبر از سوت زدن استفاد ه نکنیم او
اینچنین میگوید ".خیلی ها اساسن با الله اکبر گفتن مخالفند.خیلی ها دوست
ندارند پشت بام بروند و فریاد بکشند.خیلی ها به این دلیل که ممکن است در
محله شان چون کسی آغاز گر الله اکبر گفتن نیست از این کار امتناع می
کنند.خیلی ها خجالت می کشند فریاد بزنند و خیلی ها دوست ندارند چیزی را
به عربی فریاد بزنند. و اما سوت زدن!وقتی روی پشت بام هستید لازم نیست
اول همسایه شما شروع کند.به راحتی می توانید دو انگشت را در دهان کرده و
با قدرت تمام سوت بزنید.برد صدایی که سوت دارد به قدریست که تا چند محله
آنورتر نیز با خبر خواهند شد و احتمالن به شما خواهند پیوست" با قسمتهایی
از حرفهای ایشون موافقم و شاید شما هم همینطور مهم نشان دادن اعتراض و
همبستگی و روحیه دادن برای روز 22 خرداد هست نکته دیگر اینکه داخل
اینترنت از طریق نوشتن کامنت در وبلاگهای عادی و هم خارج اینترنت از
اطلاع رسانی غفلت نکنیم پیروزی به عمل تک تک ما احتیاج دارد پس بپاخیز
دوست عزیز .اگر بهر دلیلی هیچکدام از اینکارها را نمیتوانید بکنید لااقل
چراغها رو خاموش کنیم .
برای اینکه بدونید نظر بقیه در مورد سوت چیه برین ادامه بحث رو در این لینک ببینید
من خودم خیلی خیلی دو دلم
http://balatarin.com/topic/2010/6/7/1005190
ولی فکر کنم شاید کار رژیم باسه باسه اینکه ابزار قدرت دین رو از ما بگیره
بازم نمیدونم
-
-
--
-
خبرگزاری های داخلی منتشر کننده این تصویر جرات نکرده اند بنویسند آن
که با خامنه ای یقه به یقه شده کیست
این عکس، تنها صحنه ای از پایان آنچه که در 14 خرداد در آرامگاه آیت الله
خمینی روی داد نیست، بلکه آغازی بر پایان فاجعه حکومت اوباش بر ایران و
بازی با چفیه عربی و ژنرال پروری توسط علی خامنه ایست. شتر کم کم به جلوی
خانه او نیز رسیده است. هیچکدام از خبرگزاری های داخلی که این عکس را
منتشر کرده اند، جرات نکرده اند بنویسند آن که تقریبا با خامنه ای یقه به
یقه شده کیست. همچنان که جرات نکرده اند بنویسند آن گروه اوباشی لباس
شخصی وابسته به سپاه که با هم درگیر شده اند کیستند. آنچه که در 14 خرداد
روی داد، آغازی بود بر پایان. امامی کاشانی یگانه عضو شورای نگهبان که
اعتقاد به تقلب در انتخابات را در دیدار شورای نگهبان با خامنه ای بیان
کرد، آیت الله شاهرودی که بی سر و صدا ترین عضو جدید شورای نگهبان شده،
هاشمی رفسنجانی که همه این حوادث را در نامه پیش از انتخابات به خامنه ای
گفته و پیش بینی کرده بود و همچنین حسن خمینی درعکس دیده می شوند و البته
بی آنکه در معرکه ای که خامنه ای درگیر آن شده دخالت کنند. او را با
اوباش و نوچه هایش تنها گذاشته اند تا شاید بفهمد به کجا رفته و می رود.
اینم لینک اصلی خبر

-
-
-
-
خاطره ای از 13 آبان
اتحاد و همراهی مردم ستودنی است!

گزارشی از فعالین بذر- 13 آبان 1388

تهران - خیابان ولیعصر- ساعت 10 صبح

همه مغازه ها تعطیل است. نیروی های انتظامی در گوشه و کنار خیابان به
تعداد بسیار زیاد ایستاده اند. مردم در جهات مختلف درحال رفت و آمد
هستند. به سمت خیابان طالقانی می رویم. تمام خیابان مملو از اتوبوس است.
تعداد کمی از دانش آموزان دبستانی را برای مراسم آورده اند و عده ای هم
بصورت پراکنده درحال راه رفتن هستند. هرچه جلو ترمی رویم، بر تعداد
نیروها و تنوعشان افزوده می شود. زنی چادری چندبار "مرگ بر آمریکا" می
گوید؛ و بچه های دبستانی تک و توک تکرار می کنند. به چهارراه سپهبد قرنی
می رسیم. جایی که نزدیک سفارت آمریکاست. اما در آنجا نیروهای بسیج که
امروز قیافه های عجیب و غریبی هم درمیان آنها دیده می شد، مانع از عبور
مردم شدند و گفتند: «مردها می توانند رد شوند و زنها به سمت بالا بروند.»
به سمت بالا یعنی پل کریمخان می رویم. جمعیت زیادند.

می گویند کروبی در میدان هفت تیر- ساعت 10:30 سخنرانی داشته است. جمعیت
در زیر پل موج می زند. روی پل پر از مأمور است. مردم یکجا نمی ایستند و
راه می روند. به همدیگر توصیه می کنند که "نایستید!". جلوی ادارت دولتی
که تنها جایی است که باز است مأمور ایستاده، تا کسی در هنگام فرار به
آنجا نرود. جعفر پناهی را در میان مردم می بینیم. پیرمردی به تنهایی "مرگ
بر دیکتاتور" می گوید و ادامه می دهد: «آخه تا کی جور باشه؟ چقدر بکشیم؟»
ناگهان یک زن با مأموران درگیر می شود که چرا اجازه نمی دهند مسیر خودش
را برود و او را به سمت دیگری هدایت می کنند. با فریادهای زن جمعیت ملتهب
می شود.

عده ای در میرزای شیرازی جمع شده اند و دست می زنند و شعار می دهند. به
سمت جمعیت می رویم. بازهم فریاد دخترها بلندتر است. همه ماسک زده اند.
صورتها پوشیده است. فریاد "مرگ بر دیکتاتور" بلند و بلندتر می شود و همین
طور شعارهای "نتریسین! نترسین! ما همه با هم هستیم"، "ایرانی با غیرت،
حمایت! حمایت!". بر تعداد جمعیت متشکل افزوده می شود. همه هستند، از هر
سنی. زن و مرد. مثل همیشه خیلی ها خانوادگی آمده اند. شعارها بلند سر
داده می شوند: "نه شرقی، نه غربی، دولت سبز ملی" (اگرچه من با هر سه کلمه
این شعار یعنی دولت (دولت طبقه حاکم)، سبز (نماد مذهبی)، ملی (مبین
ناسونالیسم) مخالفم.)، "سفارت روسیه، لانه جاسوسیه". در همین وقت گاردی
ها حمله می کنند. اما جوانهای معترض مانع می شوند و نمی گذارند بیایند.
این مسأله سه بار تکرار می شود. زنهای مسن که در میان جمعیتند، جوانها را
تحسین می کنند. برایشان آرزوی موفقیت می کنند. جوانها با سنگ به سمت
گاردی ها حمله می کنند. اینبار با نیروی بیشتری حمله می کنند. فریاد "مرگ
بر خامنه ای!" در همه جا طنین می افکند. همه یکصدا فریاد می زنند: "خامنه
ای قاتله، ولایتش باطله!". پیش خودم فکر می کنم، مگه در عصر صفویه هستیم
که مردم دنبال ولایت خوب می گردند؟!

زنی فریاد می زند: "اینکه میگن عادله، قاتله! قاتله!" بسیجی ها با این
شعارها وحشی تر می شوند و با شدت بیشتری به مردم حمله می کنند. به سمت یک
نانوایی پناه می بریم. نانوا خوشحال می شود از اینکه این همه مشتری دارد،
غافل از اینکه این جمعیت به خاطر مسأله دیگری اینجا جمع می شوند. نانوای
بیچاره با پرتاب سنگ مزدوران به سمت شیشه نانوایی اش، تازه متوجه می شود
که اینها مشتری نیستند. پیرمردی که جای مهر بر روی پیشانیش پیداست، با
عصبانیت می گوید: «چرا اومدین تو نانوایی؟ مگه مجبورین تظاهرات کنین؟ هر
کی تظاهرات می کنه، باید کتک هم بخوره!». یک لباس شخصی که وانمود می کند
از مردم است، به داخل نانوایی می آید. درحالیکه همه شعار می دهند و در
جهت مخالف گاردی ها حمله می کنند، او با شعار "مرگ بر خامنه ای!" به سمت
گاردی ها می رود، اما کسی کار به کارش ندارد. در این موقع یک بسیجی به
جلوی در می آید و به پسر جوانی اشاره می کند که «خودت بیا بیرون! و برو!
کاری باهات نداریم.» اما مردم نمی گذارند برود. می گویند: «می گیرنت.
نرو!». بعد از چند دقیقه پسر جوان با یکی از زنهای مسن می رود.

پسر جوانی را گرفته اند و کشان کشان او را با خود می برند. چند زن اعتراض
می کنند، اما فایده ای ندارد. بالاخره برای خلاص شدن از دست بسیجی نفوذی
به بیرون می رویم. مردی می گوید: «امروز مشخص می شود که پول نفت و بودجه
های میلیاردی کجا رفته است. اینهمه نیروی گردن کلفت و تربیت شده برای
سرکوب از کجا آمده اند؟!». زنی چادری که درحال بحث با بسیجی هاست با رکیک
ترین الفاظ مواجه می شود و به او می گویند: «لازم نیست برای ما علامه
شوی! گورت را گم کن و برو!»

به سمت پل کریمخان می روم. جمعیت باز هم در حال رفتن به سمت ولیعصر است.
در جهت مخالف مردم حرکت می کنم. نیروها مثل چوب کبریت کنار دیوار ایستاده
اند و دختر جوانی دستهایش را به علامت پیروزی به سوی نیروی انتظامی می
برد و فریاد می زند: "مرگ بر دیکتاتور!" و چندین بار این شعار را تکرار
می کند. زیرپل به جمعیتی که از طرفداران احمدی نژاد هستند، برمی خورم.
دوباره جهتم را عوض می کنم و برمی گردم. زیرپل حافظ جمعیت دوباره متمرکز
می شود و شعاردادن را از سرمی گیرند. طرفداران احمدی نژاد توان رویارویی
با جمعیت زیاد مردم را ندارند. شعارها همچنان تکرار می شود. "مرگ بر
دیکتاتور!"، "یا حسین، میرحسین"، "اوباما، یا با ما؟! یا با اونا؟!" پیش
خودم باز فکر می کنم، گل بود به سبزه نیز آراسته شد، تا وقتی که این جنبش
رهبری اش عوض نشه، در به همین پاشنه می چرخه. چقدر جای نیروی آگاه حس
میشه؟!

حضور جوانان و خصوصاً دختران حیرت انگیز است. دخترها در شعارگویی لیدر
هستند. بازهم گاردی ها حمله می کنند. گاز اشک آور می زنند. یکی از مردم
در خانه اش را باز می کند و همه به داخل می رویم. اتحاد و همراهی مردم
ستودنی است! دو پسر جوان که باتوم به سرشان خورده و خونین شده اند به
داخل می آیند و مردم بهشان کمک می کنند. دخترها تاب ایستادن ندارند و به
بیرون می روند و گاردی ها را هو می کنند. از خانه بیرون می آییم و به سمت
ولیعصر می رویم.

جمعیت در حال حرکت است، اما به صورت پراکنده. مردم یا راه می روند و یا
در کنار خیابان نشسته اند. یکی می گوید: «دانشگاه شریف دیشب شلوغ شده و
دانشگاه تهران امروز صبح شلوغ بوده. یکی از شعارهایی که در دانشگاه تهران
داده شده این بوده: "ننگ ما، ننگ ما، رهبر الدنگ ما!"» یکی دیگر می گوید:
«دم دانشجوها گرم! سنگ تمام گذاشته اند.» مردم همه به همدیگر خسته نباشید
می گویند و از اینکه کدام سمت شلوغ است، از یکدیگر سؤال می کنند. بعضی از
نیروها مردم را به سمت داخل کوچه ها هدایت می کنند. یکی می گوید: «داخل
کوچه ها نروید! اینطوری می خوان دستگیر کنند.»

به سر فاطمی می رسم که نیروی زیادی ایستاده است. می گویند هفت تیر شلوغ
شده. تظاهرات امروز پراکنده تر از قبل بود و مردم کمتر یکجا متمرکز
بودند. جوانی می گوید: «رژیم دیگه تو سراشیبی افتاده.» اگرچه ممکنه درست
بگه، اما هنوز خیلی راه در پیش داریم. هنوز خیلی چیزها باید تغییر کنه.
بازهم خیلی ها می گن که موسوی بهانه شده و چون کس دیگه ای نیست ما اسم
اونو می یاریم. اونم یکی مثل بقیه است. بین بد و بدتر ما بد روانتخاب
کردیم. اما الان دیگه اونم قبول نداریم. اون کانالی شده برای تغییرات
بزرگ. اما من فکر می کنم که شعارها هنوز شکل سبز خودش رو داره و باید فکر
مردم واقعاً تغییر کنه تا شعارها هم تغییر کنه. همه درمورد اینکه در
دانشگاهها چه خبر بوده سؤال می کنند. واقعاً چشم امید خیلی ها به دانشگاه
هاست و حرکت دانشجوها به همه انرژی میده.

به سمت میدان هفت تیر که میرم، گاردی ها حمله می کنند و مجبور میشم به
داخل بیمارستانی پناه ببرم. جمعیت زیادی به داخل بیمارستان آمده اند.
پرسنل بیمارستان هم با مردم به وسط خیابان می آیند و شعار می دهند. بسیجی
ها حمله می کنند. به دنبال چند جوان می افتند که در حال فرار کردن هستند.
آنها هم به داخل بیمارستان می آیند. بسیجی ها به داخل می آیند و در وسط
سالن بیمارستان گاز اشک آور می زنند. ظاهراً دو بسیجی حسابی از طرف مردم
کتک خورده اند و یکیشان حالش بسیار وخیم است و همین موضوع آنها را وحشی
ترکرده است. جوانها که چوب هم دارند، یکی از دوستانشان را که در
بیمارستان قایم شده بود، فراری می دهند و فرار می کنند و بسیجی ها در
حالی که فریاد می زنند: «فرار کرد! فرار کرد!» به دنبال آنها می دوند.

یکی از پرسنل بیمارستان به من لباس فرم می دهد تا بپوشم، چون ظاهراً
افرادی را که از بیرون به داخل بیمارستان رفته اند، دستگیر می کنند. دو
پسر را که در نمازخانه پنهان شده بودند و دو دختر که در یکی از بخشها
پناه گرفته بودند، دستگیر می کنند. اما چند نفر دیگر ازجمله من که پرسنل
بیمارستان به موقع به دادمان رسیدند، نجات پیدا می کنیم. اما نمی توانیم
از بیمارستان خارج شویم چونکه آنها در جلوی در ایستاده اند و هر کس که می
خواهد داخل یا خارج شود را کنترل می کنند و از او کارت شناسایی می
خواهند. بیمارستان فضایی به شدت امنیتی پیدا کرده و همه جای آن را می
گردند تا اگر کسی قایم شده و یا مجروحین را شناسایی کنند. پزشکان
بیمارستان در جواب بسیجی ها که چرا مجروحین را قبول کردید، می گویند: «ما
وظیفه مان کمک به مردم و درمان آنهاست. فرقی نمی کند، هرکس باشد.» من تا
چند ساعتی مجبور می شوم در آنجا بمانم. پرسنل بیمارستان می گویند که
کروبی نزدیکی آنجا آمده و خواسته سخنرانی کنه که به او اجازه نداده اند و
گاز اشک آور بسویش پرتاب کرده اند که به سر محافظش خورده. به هر حال از
آنجا خارج می شوم و به خانه می روم.

شب، حوالی ساعت 7 که بیرون می آیم گاردی ها هنوز در خیابان هستند. همه
مغازه ها تعطیل است. یک حکومت نظامی تمام عیار است. شب گذشته در تهران
فریاد های "مرگ بر دیکتاتور!" باز هم سر داده شد. تعداد دستگیری های
امروز خیلی زیاد بوده است. سوار تاکسی می شوم. راننده می گوید نزدیک به
1000 نفر گاردی را دیده که جلوی دانشگاه تهران ایستاده بودند و اجازه
خروج به دانشجوها را نمی داده اند. مدام فحش می داد و از وضع موجود گلایه
می کرد و می گفت: «آخوند ها رفتنی نیستند. مگه میشه یک مملکت رو به این
راحتی از دست آخوندها در آورد.» تظاهرات و اتفاقات امروز شبیه 30 خرداد
بود. اما این همه شور و انرژی و خواست تغییر باید در جهت درست هدایت شود.
از دست موسوی کاری ساخته نیست و خودش هم فکر نمی کرد مردم چنین برخوردی
کنند. باید آگاهی مردم برای تغییر بالا برود واین وظیفه نیروهای انقلابی
است. خواست موسوی و تفکر اصلاح طلب در جهت منافع همین نظام است. اما
تفکری درست است که در جهت منافع اکثریت مردم باشد.

این گزارش را نمی توانم بفرستم چون اینترنتها قطع است و امکان ارسال نمی
باشد و از دیشب اینترنت و از امروز موبایلها قطع شده است. فردا شاید وضع
اینترنت کمی بهتر باشد. امروز چهارمین روز بعد از 13 آبان است که
اینترنتها قطع است.همه می گویند از وقتی مخابرات به دست سپاه افتاده این
موضوع شدت پیدا کرده و بدتر از این هم خواهد شد. من هنوز نتوانسته ام که
این گزارش را ارسال کنم. هنوز مردم و بخصوص جوانها درباره آن روز و
شجاعتهایشان و همبستگی مردم و از شور و هیجان آن صحبت می کنند. جالب است
که از هر قشر و تیپی که اصلاً دنبال این مسائل نبوده، حالا حساس شده اند
و به وجد آمده اند، دروغگویی رژیم برای کسانی که خیلی پیگیر ماجراها
نیستند هم ثابت شده است. مثلاً در گزارش تلویزیون ملی ایران از مراسم 13
آبان، برای اینکه جمعیت نیامده به تظاهرات را انبوه نشان بدهند و بگویند
که زیاد بوده است، از تصاویر سال گذشته، مونتاژ و میکس آنها استفاده
کردند. اما ظاهراً حضور مردم در تظاهرات خودجوش و عدم استقبال از مراسم
حکومتی آنقدر دستپاچه شان کرده که از تصاویر اشتباه استفاده کرده اند.
مثلا در یکی از تصاویر بیرق یوم الله 22 بهمن در دست جمعیت دیده می شد!؟

ما از هم اکنون خود را برای 16 آذر آماده می کنیم.■

------
-
-
-
-
-
فرار گشت ارشاد از دست مردم در سه راه جمهوری
ساعتي پيش در 3راه جمهوري يك خودروي گشت ارشاد كه با يك وانت يگان امداد
ناجا همراهي ميشد در ابتداي خيابان وليعصر در 3راه جمهوري دقيقا جاييكه
مردم زيادي منتظر تاكسي مي ايستند مستقرشد و به محض استقرار به سراغ
3خانم رفت و وقتي قصد بردن يكي ار آنها را داشت با تجمع مردم و سپس
جروبحث با مردم روبه رو شدند.فقط ظرف چندثانيه متوجه درگيري فيزيكي و سپس
صداي هوكردن حدود100عابرپياده كه دور پليس حلقه زده بودند شدم و سپس صحنه
فرار هر2خودروي ناجا كه هنگام فرار با دستپاچگي , ماشينهاي نيروي انتظامي
مورد نوازش مشت و لگد مردان خشمگين هم قرارگرفت , صداي صوت و دست و شادي
مردم هنگام فرار آنها هم بسيار جالب بود بعضي از مردم با مبايلهاشان صحنه
ها را شكار كردند كه اميدوارم در نت پخش شود چون بسیار جالب بود
-
-
-
لاریجانی: در صورت اصرار دولت بر تخلفات قانونی اطلاع‌رسانی می‌کنیم
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,5656441,00.html
-
-
-

جزئیات تغییرات احتمالی در ترکیب شورای نگهبان

جرس: گمانه زنی درباره تمدید نشدن دوره جدید انتصاب جنتی در شورای نگهبان
قوت پیدا کرده است.


به گزارش سفیر، به دنبال اتمام دوره عضویت تعدادی از فقها و حقوقدانان
شورای نگهبان در تیرماه امسال، شنیده ها حکایت از تغییرات اساسی در این
دوره دارد. بر همین اساس احتمال اینکه جنتی بار دیگر بعنوان عضو فقیه
شورای نگهبان در این شورا حضور داشته باشند بسیار کم رنگ شده است.

احمد جنتی از ابتدای تشکیل شورای نگهبان با حکم بنیانگذار انقلاب اسلامی
و رهبری تاکنون عضو این شورا بوده اند و در مقام دبیری شورای نگهبان در
صیانت از شرع و قانون اساسی اهتمام فراوانی داشتند.

گفته‌ها ازعدم تمایل وی برای حضور مجدد در شورای نگهبان به واسطه شرایط
سنی حکایت دارد.

اخبار دیگری نیز حاکی از تلاش عده‌ای برای عضویت احمد خاتمی وعلم الهدی
به عنوان فقهای جدید شورای نگهبان قانون اساسی است.

در این رابطه گفته می شود تلاش برخی برای عضویت سید احمد خاتمی با هدف
انتخاب وی به دبیری شورای نگهبان قانون اساسی متمرکز شده است.
-
-
--
-
-
یک نماینده مجلس: گوشت ۱۵ هزار تومانی با تورم ۹ درصدی نمی خواند
چکیده : شکور اکبرنژاد در گفتگو با خبرنگار آفتاب در خصوص اعلام نرخ تورم
از سوی بانک مرکزی اظهارداشت: رقم ۹/۹ نرخ تورم آن چیزی نیست که مردم لمس
می کنند. وی افزود: در جامعه ای زندگی می کنیم که میلیون ها نفر در آن
زندگی می کنند و گوشت را با قیمت بالای ۱۵ هزار تومان خریداری [...]

شکور اکبرنژاد در گفتگو با خبرنگار آفتاب در خصوص اعلام نرخ تورم از سوی
بانک مرکزی اظهارداشت: رقم ۹/۹ نرخ تورم آن چیزی نیست که مردم لمس می
کنند.

وی افزود: در جامعه ای زندگی می کنیم که میلیون ها نفر در آن زندگی می
کنند و گوشت را با قیمت بالای ۱۵ هزار تومان خریداری می کنند با این
اوصاف چگونه نرخ تورم نسبت به سال گذشته کاهش داشته که مردم متوجه آن نمی
شوند و فقط مسئولان از آن خبر دارند.

عضو کمیسیون اقتصادی مجلس تصریح کرد: بانک مرکزی با روشهایی به این ارقام
می رسد که مبنای آن برای ما که نمایندگان مجلس و عضو کمیسیون اقتصادی
هستیم روشن نیست چه برسد برای مردم که اجناس روزمره خود را هر روز گران
تر از روز گذشته خریداری می کنند.

نماینده تبریز یادآور شد: ئمجلس نمی تواند در قبال این آمار و ارقام سکوت
کند و باید نظارت خود را قوی تر کند اینکه این اعداد و ارقام در آستانه
هدفمند کردن یارانه ها که خود موجب افزایش تورم در جامعه می شود، مطرح می
گردد بی حکمت نیست و لازم است رئیس بانک مرکزی در این خصوص پاسخگوی
کمیسیون اقتصادی و مردم باشد که چگونه به این ارقام می رسند که برای ما
هم که نماینده ملت هستیم قابل لمس نیست.

اکبرنژاد خاطرنشان کرد: معتقدم این اعداد و ارقام درست نیست زیرا مبنای
محاسبه آن درست نیست علت هم این است که با واقعیت جامعه نمی خواند .

وی تاکید کرد: شاید بیان این آمار حاکی از نگرانی دولت در اجرای هدفمند
کردن یارانه ها باشد که در آن صورت ما تورم دو برابری را شاهد خواهیم بود
بنابراین بانک مرکزی این آمار را اعلام می کند که در صورت اجرای هدفمند
کردن یارانه ها با افزایش چند درصد دیگر به این ۹ درصد نشان دهد ما تورم
غیر قابل انتظاری نداریم.
-
-
--
آغازی بر پایان

این عکس، تنها صحنه ای از پایان آنچه که در 14 خرداد در آرامگاه آیت الله
خمینی روی داد نیست، بلکه آغازی بر پایان فاجعه حکومت اوباش بر ایران و
بازی با چفیه عربی و ژنرال پروری توسط علی خامنه ایست. شتر کم کم به جلوی
خانه او نیز رسیده است. هیچکدام از خبرگزاری های داخلی که این عکس را
منتشر کرده اند، جرات نکرده اند بنویسند آن که تقریبا با خامنه ای یقه به
یقه شده کیست. همچنان که جرات نکرده اند بنویسند آن گروه اوباشی لباس
شخصی وابسته به سپاه که با هم درگیر شده اند کیستند. آنچه که در 14 خرداد
روی داد، آغازی بود بر پایان. امامی کاشانی یگانه عضو شورای نگهبان که
اعتقاد به تقلب در انتخابات را در دیدار شورای نگهبان با خامنه ای بیان
کرد، آیت الله شاهرودی که بی سر و صدا ترین عضو جدید شورای نگهبان شده،
هاشمی رفسنجانی که همه این حوادث را در نامه پیش از انتخابات به خامنه ای
گفته و پیش بینی کرده بود و همچنین حسن خمینی درعکس دیده می شوند و البته
بی آنکه در معرکه ای که خامنه ای درگیر آن شده دخالت کنند. او را با
اوباش و نوچه هایش تنها گذاشته اند تا شاید بفهمد به کجا رفته و می رود.
http://www.freeimagehosting.net/uploads/f72f7d27da.jpg
-
-
-
-
اسرار قتل سید احمد خمینی

مرگ ناگهانی سید احمد خمینی برای همه مردم ایران عجیب بود و همیشه زمزمه
مشکوک بودن مرگش به گوش میرسید.

سعید امامی در رابطه با مرگ مشکوک احمد خمینی مطالبی را در اعترافاتش
عنوان می کند که به علت اهمیت آن و نیز نگرانی بلندپایگان رژیم از
انتشارش بلافاصله با مهر فوق محرمانه،از متن اعترافات در پرونده قتل
ها،خارج و به آرشیو محرمانه سازمان قضائی نیروهای مسلح منتقل می شود.

برپایه اعترافات سعید امامی،مرگ احمد خمینی نیز توسط او و گروهش تدارک
دیده شد.چون از دید امامی و فلاحیان(وزیر اطلاعات سابق و یکی از مجرمان
درجه یک قتل های زنجیره ای)و جمعی که وی از آنها با عنوان مقامات بالا
یاد کرده است:

"سخنان فرزند آیت الله خمینی به شدت موجب نگرانی بود و مشاهده می شد این
سخنان در سپاه و نیروهای انقلابی در اغلب ارگان ها،شک و تردید را نسبت به
مشروعیت حاکمیت ایجاد کرده است."

در رابطه با احمد خمینی،سعید امامی همچنین گفته است:"از آنجا که او(سید
احمد خمینی)قرص های مختلفی مصرف می کرد یافتن وسیله ای جهت از پای در
آوردن او کار سختی نبود."

وی همچنین اشاره می کند که:"در طول سه روز بیهوشی او در بیمارستان ترتیبی
داده شده بود که به هرشکل شده از خروج او از بیمارستان ممانعت شود،پس از
مرگ علیرغم اصرار همسر ایشان نگذاشتیم پزشک قانونی دلایل مرگ ایشان را
پیگیری کند،و به همان اعلامیه تیم پزشکی اکتفا شد."

به این ترتیب آشکار می شود که شایعات مربوط به قتل سید احمد خمینی به
اشاره مقام های بالاتر،چندان بی اساس نبوده است و سخنانی که بعدها از سوی
همسر و فرزند ارشد احمد خمینی یعنی فاطمه سلطانی طباطبائی و سید حسن
خمینی در رابطه با "اسرار مگوئی"که سید احمد به گور برده عنوان شد،در
واقع اشاره به این نکته است که کسانی نمی خواستند او در صحنه باقی بماند.

سیداحمد خمینی اواخر عمر به دفعات از کرده خود در رابطه با طرح برکناری
آیت الله منتظری با همدستی ریشهری و رفسنجانی،اظهار تاسف کرده بود.وی
همچنین در مصاحبه ای که تنها پس از مرگش به چاپ رسید فاش کرد پدرش روح
الله خمینی بعد از فتح خرمشهر توسط ارتش و سپاه،قصد داشت جنگ را تمام کند
اما رفسنجانی و مسئولان سپاه خواستار ادامه جنگ و ورود به خاک عراق شدند
چون می گفتند هدف های پشت جبهه تحقق پیدا نکرده{تشکیل رایش ولایت فقیه و
همین طور تثبیت قدرت خود واز بین بردن رقبای خود)

اما چرا آقای سید احمد خمینی به قتل رسید:

1.پس از موضع گیری های تند برعلیه دولت موقت و نهضت آزادی ؛ایشان سالها
بعد و بعد از مرگ پدرشان هنگامیکه شنید مهندس بازرگان در بیمارستان بستری
شده است به عیادت وی رفت و از او حلالیت طلبید؛این خبر سینه به سینه در
مقیاس گسترده ای منتشر شد اما از فیلتر رسانه های حاکم عبور نکرد؛و یکی
از اولین جرقه های کدورت بین سید احمد و ساکنین تاریکخانه اشباح و در راس
آن خامنه ای و رفسنجانی و فلاحیان ایجاد شد.

2.سید احمد در دوسال آخر عمر خویش پیامهای مکرری برای طلب حلالیت از آیت
الله منتظری فرستاد و این حقیقت از چشم ساکنین تاریکخانه اشباح پنهان
نبود.ماجرای مجلس بزرگداشت رحلت آیت الله سید رضا صدر در مسجد اعظم قم و
به انتظار نشستن مرحوم سید احمد برای ورود ایت الله منتظری،بلند شدن
ایشان به احترام ورود ایت الله منتظری و نجوایی کوتاه باوی را صدها تن
مشاهده کردند و خبر ان نقل مجالس شدو خشم عالیجنابان خاکستری را دراورد.

2.یکی از نکات مهم در قتل ایشان اعتراض سید احمد به ورود شیخ علی تهرانی
به ایران بود.{شیخ علی تهرانی از علمای مبارز با رژیم شاهنشاهی بود بعدها
با سردمداران حزب جمهوری اسلامی و از همه مهمتر شخص روح الله خمینی به
شدت مخالفت کرد در حین جنگ به عراق مهاجرت کرد و از شبکه رادیویی به شدت
به خمینی حمله میکرد و روحیه اسرا ایرانی را خراب میکرد و ایشان در افشا
فاجعه سینما رکس نقش بزرگی را ایفا کردند.}

در اوایل بهمن73 شیخ علی تهرانی خواستار بازگشت به ایران شد که مرحوم سید
احمد به شدت مخالفت کرد. به ناگاه در اسفندماه 73سید احمد مرد و در اوایل
خرداد74 علی فلاحیان وزیر اطلاعات طی مصاحبه ای اعلام کرد شیخ علی تهرانی
خود را تسلیم نیروهای امنیتی ایرانی کرد و به ایران بازگشت.چندماه بعد به
خاطر فشارها و اعتراضات ناشی از این امر دادگاه ویژه روحانیت طی حکمی شیخ
علی تهرانی را به بیست سال زندان در تبعید محکوم کرد؛که او با خانواده اش
در مکانی نامعلوم اما امن خانه ای مناسب به عنوان زندان در تبعید به
زندگی خود ادامه دادند.پنهان ماندن مکان او نیز به دلیل بیم از اقدامات
دشمنان زخم خورده او در طول دوران جنگ است.{ناگفته نماند که شیخ علی
تهرانی شوهر خواهر سیدعلی خامنه ای رهبر فعلی ایران است.}

ناگهان خبری مثل بمب در کشور پیچید.سیداحمد خمینی در جمع عده ای از مردم
سخنرانی انتقادی تندی کرده است.

خبر انرا رسانه های دولتی منعکس نکردند ولی یک هفته نامه کم شمار و غیر
معروف به نام نشریه امید با تیتر بزرگ قسمتهایی از آن را چاپ کرد و به
سرعت نایاب شد.

مرحوم سیداحمد خمینی به سیاست های جاری انتقاد کرده و افزوده بود "چرا
ضعف مدیریت خود را به گردن آمریکا می اندازید.نمی توانید کشور را اداره
کنید و این همه مشکلات را به بار آورده اید اما همه را گردن توطئه خارجی
می اندازید"

پس از انتشار وسیع آن برخی از مطبوعات حاکم متن سانسور شده را که حاوی
نکات مثبت به وضع موجود چاپ کرد.

مدت کوتاهی پس از این رویداد،ناگهان خبر سکته مرحوم سیداحمد اعلام شد.

بلوچستان پیروز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر