۱۳۸۶ بهمن ۲۰, شنبه

امیرعلی و تبریکات جلوجلو

بگو به سادگی به او
اینکه نوشته هایم با جوهر زندگی سفید شده است
و پروانه ام با گفتن عشق از تاریکی ها می رود
پدری که بوسه هایش را برای خودش نگاه می داشت
و مادری همچون لطف سبزه زارهای مخفی شمال
و آن همه آتش کنار لاله زار
روزگاری که زمین آن را با خود برد
و دستهایم بدنبال بی خیالیش
محصول این یادها روزه بود
و زمینی بیکار
در پی روزهای خوش بی هوا
یاد آن زمزمه انسان ها
( ایتس نات لیت فر رولوشن )
اول اینکه یه خبر خنده دار و باحال . نمی دونم شنیده بودید که یه دادگاهی حکم داده بود که یه آقایی به علت اینکه چند بار مشروب میل فرمودند به اعدام محکوم شدند . دیروز این آقا آزاد شد و رفت خونش !!!! می بینید دیگه . دیروز اعدام فردا آزاد . مملکت گل و بلبل دیگه .
دوم اینکه ولنتاین نزدیکه
ایشالله اگربوی فرند یا گرل فرندی دارید و یا اصلاً اگه عشقی دارید با هم در این روز خوش باشید . یادتون باشه فقط گل رز بخرید و شکلات . تورو خدا هدیه مدیه نخرید ما رو هم در آینده به خرج نندازید!!!!

مثلاً من عاشق خدام و تو روز ولنتاین برای اینکه ثابت کنم عشقمو . اول یه گل رز و شکلات می خریدم و میدادم به یه دختر فقیر و بعدش همه پسندازمو می دادم بهش . اگه تو این روز هممون این کار رو می کردیم یه شب به این بدبختا استراحت می دادیم . گرچه من در هر شرایطی و حتی اگه فقیر هم باشی و بچت در حال مرگ باشه هم مخالفم که برای بدست آوردن چندرغاز پول بری و خودفروشی کنی .
سوم هم اینکه تبریک می گم به شمالی ها . مثل اینکه فشار گازشون خوب شد . مثل اینکه دیدن سردار رویانیان نمیاد ، با خودشون گفتند وصل کنیم دیگههههههه!!!!
حالا از شوخی بگذریم ، قضیه قطعی دوباره گاز تو مازندران بخاطر این بود که احتمالاً ترکیه با قطر قرارداد گازی می بنده . آقایون کثافت ما هم برای اینکه نکنه قدرتشون کم بشه اومدن گاز رو تو شمال کم کردند و دادن به ترک ها . گور بابای همشون !!نه ؟
می بینید که تو مملکتی که آزادی نباشه بازار شایعه هم داغ میشه . البته این شایعه نبود . اردوقان پسردایی بابامه . از اون شنیدم . از ما گفتن بود . خواهی باور کن . خواهی نکن .
چهارم هم اینکه چهارشنبه سوری نزدیکه .ولی کو اون عشقی که ما دو سال پیش داشتیم برای رفتن به این مراسم . امسال فکر نمی کنم بیرون برم . پارسال خیلی خنده دار بود بچه های کلاسمون ادعا می کردند که آره می ریم چهارسنبه سوری دهن بسیجی ها سرویس می کنیم و از این جور حرفا ؛ ولی جالبه هیچ کدومشون نیومدند . بعد از زیر زبونشون کشیدم که عین سگ ترسیده بودند تو اون روز بیان بیرون . نکنه بگیرنشون و تا آخر عید باشن تو سیاه چال . دمه ننه من گرم که کلی باسه خودش روشنفکره !! رفتم و برگشتم . البته هر دو دیقه یه بار باسم زنگ میزد . ولی نگرانیش به خاطر یه چیز دیگه بود که برای حفظ ابرو نمی خوام بگم !
ولی یادمه قدیما می رفتیم بیرون و مامورا دنبالمون می کردند و ما کل خیابون رو می دوییدیم . ولی پارسال کاری به کارمون نداشتند .اصلاً فاز نداد . البته شنیده بودیم که تو چند جا گرفتند و بردند ولی ما که ندیدیم . مطمئنم که امسال نسبت به پارسال خیلی کمتر میان . تو کمتر کردن حضور ملت سیستم تبلیغاتی نظام خیلی نقش داشت . ( ایجاد فضای ترس ) . چه خود فرد و چه والدین افراد . مثل مبارزه با بدحجابی و یا برخورد خشن با اراذل .
این آدم های احمق پشمالو به جای دادن جهت درست به سنت ها اونا رو حذف می کنند .
می دونم هر چیزی رو باید به وقتش گفت ولی خوب بالاخره باید از یه جایی شروع کنیم . پس چهارشنبه سوریتون مبارک . عیدتون هم !!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر